جای تأسف فراوان است که امروزه ظلم و استبداد و افراط گری و تروریسم، به نحوی چشمگیر جهان را فرا گرفته است. همچنین جنبش‌های افراط‌گرا، دولتها و کشورهای بسیاری هم با به فراموشی سپردن «قوّه‌ی منطق» و به کاربردن نظام‌های دیکتاتوری و بهره‌برداری از سازوکارهای غیر اخلاقی و بهره گرفتن از قدرت اسلحه و «منطق قوّه» و با اِعمال فشارهای طاقت‌فرسای زندان و شکنجه و ایجاد خفقان، سکّان کشتی جهان را در دست گرفته و آن را به روالی غیر اخلاقی و غیرانسانی و به شیوه‌ای خودخواهانه می‌گردانند و قشر مستضعف و توده‌ی مردم را زیر پای ظلم و استبدادشان له نموده‌اند.

این نحوه‌ی تفکّر، اقتدارگرایی و فرمانروایی حکّام و دولت‌های استبدادی، واکنش و تأثیر ناخوشایند و نامطلوبی را به دنبال داشته که در بروز و گسترش اندیشه‌ی افراطی‌گرایانه و ایجاد جنبشهای تندرو نقش به سزای داشته است. همین پیامد منفی و نامطلوب، سبب کندی و سستی انتشار اندیشه‌ی اعتدالی و جنبشهای میانه‌رو گشته و تلاش، فعّالیّت و نقش‌آفرینی را برای آنان بسی دشوارتر نموده است؛ آنان که سالیان متمادی، تواناییها و استعدادهای شگرفی در این مسیر به کار گرفته‌اند، ولی نتایج و پیامد فعّالیتشان، بسیار کمتر از حدّ انتظار و مطلوب آنان بوده است.  

به نظرم می‌آید که بهترین و مهمترین راهکار و مکانیسمی که می‌توان برای رویاروی و پیشگیری از تندروی و افراطی‌گری (فکری و عملی) و ترور و تروریسم به کار گرفت، نشر و توسعه‌ی افکار وسطی و اعتدالی و همسو بودن با جنبش‌های اعتدالی و اصلاح‌طلب است. می‌بایست آب گِل‌آلود رادیکالیسم و افراطی‌گروی را از سرچشمه خشکاند و ریشه‌ی شجره‌ی خبیثه‌ی تندروی و تنگ‌نظری را از بیخ و بن برکند و با تیغ تیشه‌ی اعتدال به ریشه‌ی افراطی‌گری و کژفهمی از آموزه‌های دینی و الهیاتی زد.

لذا بر یکان یکان افرادی که دارای افکار معتدل و اصلاح‌گرایانه هستند و کسانی که هیچگونه میانه‌ی اندیشگی و سلوکی با تندروی و افراطی‌گری ندارند و همچنین بر تمامی جنبش‌های اعتدالی لازم است که با جرأتی بیشتر و شجاعانه‌تر از پیش، افکار و افعال سبُعانه و ددمنشانه‌ی افراد و حرکات افراطیگرا و تندرو را مورد نقد و بررسی قرار دهند و از بذل هرگونه تلاشی نظری و عملی، برای پیشگیری از گسترش چنین تفکّری دریغ نکنند و بدون  اینکه کوچکترین تردیدی به دل راه دهند و کمترین سهل‌انگاری بکنند، به حدود خسارت‌های این نحوه‌ی تفکّر و عمل، بر نابودی حرث و نسل انسانی بپردازند. چه نیک است که صاحبان افکار عمومی به آگاهی‌بخشی اقشار جامعه پرداخته و پیامدهای زیانبار توسعه‌ی چنین اندیشه و نحوه‌ی زیستی را به آحاد افراد در جامعه هشدار دهند.

بخش چشمگیری از فرآیند پیشگیری و سدّ راه افراطی‌گری و تندروی و در مقابل نشر و توسعه‌ی دگرپذیری و مدارای با صاحبان عقیده و ارباب «نظرِ متفاوت» و «سلوکِ دیگرگون» را می‌توان در گفتار روش‌شناختی و منصفانه‌ی امام محمّد شافعی-رحمه‌الله- یافت که می‌فرماید: «رأيي صواب يحتمل الخطأ، ورأْي غيري خطأ يحتمل الصواب» دید و نگاه من درست است، البتّه احتمال دارد که اشتباه و نادرست باشد، و نیز دید و نگاه دیگران اشتباه و نادرست است، با این احتمال که ممکن است، دید آنان، درست باشد.

در همین راستا می‌توان اخلاقی بودن و معنویّت‌گرا بودن را به عنوان یکی از بارزترین معیارهای اساسی انسانی بودن هر فردی قلمداد نمود. و بر منوال معنابخشی به زندگی و طرز تفکّر معنویّت‌گرایانه، به این نتیجه رسید که بایسته است، دین و دین‌ورزی و پیرو بودن دین -بخصوص دین اسلام- بذر «اخلاقی‌زیستن» و «معنوی بودن» را در ضمیر هر انسانی بکارد و در راستای شکوفا کردن هرچه بیشتر این دو، همّت مضاعف بگمارد.

نکته‌ی قابل توجّهی که باید در زمینه‌ی دگرپذیری به آن اشاره شود، این است که «هیچگاه و نسبت به هیچ کسی، نباید دگرپذیری را به معنای دگرپسندی دانست و دربست آرا و نظراتش را پذیرفت و بدون چون و چرا تسلیم وی شد.» و این نکته‌ا‌ی اساسی در چگونه زیستن و تعامل نیکو با دیگران است. پذیرش دیگری به معنای پذیرش رأی، افکار و سلیقه‌ی مخالف و حتّی متضادّ با باورها و عقائد، عواطف و احساسات و خواست ما نیست، بلکه به معنای محدود کردن خود است، انسانی که تحمّل می‌کند، خودش را محدود می‌کند و برای خود در مقابل دیگران مرزی معیّن می‌کند. او وجود دیگران را احساس می‌کند و آنان را به رسمیّت می‌شناسد.  

به دیگر سخن، همیشه باید عنایت داشته باشیم که سنجش و ارزشداوری درباب افراد با تعامل= رفتار با آنان متفاوت است. در سیره‌ی پیامبر اکرمh می‌خوانیم که آن حضرت، با اینکه از طریق وحی الهی باخبر بود که عبدالله بن أبی بن سلول از زمره‌ی منافقان و سردسته‌ی آنان است و این را از اصحاب و یارانش هم پنهان نمی‌کرد، ولی در برخورد با وی، به او احترام می‌گذاشت؛ تا جایی که پس از درگذشت‌ ابن أبی، پیامبر رحمت، بر وی نماز خواند و از خداوند متعال برایش، طلب آمرزش نمود، گرچه دعایش درحق رأس مشرکان، مستجابِ خداوندِ مجیب الدّعوات، واقع نشد. 

چنانچه طالب وجود محیطی آرام و حیاتی سرشار از امید، شادی، آرامش و رضایت باطنی هستیم و برای ایجاد جامعه‌ای تلاش می‌کنیم که رفاه، امنیّت، ثروت و بهداشت در آن وجود داشته باشد و میانه‌ی اقشار و اصناف مختلف مردم با هم خوب و مبتنی بر دفع ضرر و جلب منافع برای خود و دیگری باشد، باید با تلاش و سعی فراوان، بازنشر افکار و مشی وسطی، میانه‌روانه و اعتدالی را وجهه‌ی همّت خود قرار دهیم و در این راستا از هیچ کوششی دریغ نورزیم و خود را نسبت به کاهش رنج و آلام از همنوعان و خدمت‌رسانی به انسان‌ها، مسؤول بدانیم و در جهت همزیستی مسالمت‌آمیز بنی‌آدم فارغ از هر رنگ، نژاد و دین و مذهب با گسترش فرهنگ دیگری‌پذیری و اعتدال‌گرایی در دین‌ورزی، زمینه‌ی از بین بردن یا دستکم تقلیل افکار مبتنی بر حذف مخالف و دشمنی تحمّل و مدارا با دیگری را در جامعه، بیش از پیش، فراهم سازیم.